دیشب وقت خواب سه بار صدای شلیک شنیدیم و کسی مدام میگفت غلط کردم. سپیده دید که تلفن مردی را گرفتند و رو به همسایه هایی که از در بیرون آمدند تفنگ گرفتند و مرد را از ماشینش بیرون کشیدند و سوار ماشین دیگری کردند و رفتند.
به پلیس زنگ زدم و وقتی سریع رسیدند کمی از آنها خوشم آمد. پوکه های زمین را جمع کردند و پنج دقیقه بعد چهار ماشین پلیس زیر پنجره ام بود. آقای حکمت یکی از تهدید شدگان بود.
صبح بیدار شدم و دیدم حسین خواب خودکشی ام را دیده.
بیرون ,ماشین ,ام ,گرفتند ,پلیس ,سه ,گرفتند و ,کردند و ,دقیقه بعد ,پنج دقیقه ,و پنج
درباره این سایت